وقتی چشمش به حضرت عیسی(ع) و مرد عابد افتاد، پایش سُست شد و از رفتن باز ماند. همانجا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را نریز.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور نکن.
در این هنگام از جانب خداوند به پیامبرش وحی آمد که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ!
جمیله ریگی
برچسب : نویسنده : bibimaleknarouei93 بازدید : 184